.comment-link {margin-left:.6em;} <$BlogRSDURL$>
Name:

Love Letters of Paniali; Letters from bottom of heart which are not easy to share. Maybe one day letters will be opened...

Sunday, May 15, 2005

در عشق دو رکعت است که وضوی آن درست نیاید الا به خون ... پس چشمانش بر کندند و سنگش زدند . خواستند زبانش برکنند گفت چندان صبر کنید که سخنی گویم . روی در آسمان کرد و گفت : خدایا ! بدین رنج که بر من میکنند محرومشان نساز و ازین دولتشان بی نصیب مکن ! شکر که دست و پای من بریدند در راه تو . اگر سر از تن باز کنند در مشاهده جلال توست ... پس گوش و دماغ ببریدند و سنگ روان کردند و عجوزه ای فریاد زد که : بزنید و محکم تر بزنید که این حلاجک با خدای را چه کار باشد ؟! و بعد زبانش بریدند و نماز شام بود که سرش بریدند و در میان سر بریدن تبسمی کرد و جان بداد و مردم شادمانه کردند و منصور گوی قضا به پایان رضا برد و از یک یک اندامش آواز بر آمد که : اناالحق! . روز دیگر از بیم فتنه ی این آواز اعضایش تکه تکه کردند و سوختند و خاکستر به دجله انداختند ، پس از این ، از خاکستر آواز برآمد که اناالحق !... از بیم خروش دجله بر بغداد ، عبای شیخ را بر دجله نهادند تا دجله خاموش شد ! . و گفت آن عارف سالک را که از خدای شکایت کردم که این بنده مخلص به چه روی چنین کردی ؟! ندا درآمد که : ( فافشی سرنا فهذا جزاء من یفشی سر الملوک ) یعنی : راز ما با خلق گفت ، چنینش سزا بود ! . و گفت به پاداش این کیفر در حشر ، بدون سر ، لباسی فاخر بر تنش میکنم تا جام بدست سر بریدگان بنوشاند . ( در احوال شیخ ما ، حسین منصور حلاج )

دوشنبه نوزدهم ارديبهشت 1384ساعت 18:31 محمد تاجیک







هجوی بر درمان من !


نور میلیونها ستاره در این شب زیبا . امشب ، شبی برای مردن نیست . بگذار ، رقص و پایکوبی کنم زیر بزرگ این آسمان ... عشقی چنین برای ابراز دارم ، برای ابراز ! فرصتی دیگر برای زندگی میخواهم . زندگی ، برای تنها کسی که دوستش دارم . عشق، آنگونه که کسی نورزیده . میبخشم ، و چیزی در عوض نخواهم خواست . . . آزاد ، آزاد برای یافتن مسیرم .آزاد برای شناساندن خود . آزاد برای دیدن شب و خواب پرواز روز ! با توام ... هان ... باش ! آنگونه که من بودم ، همچو پرنده ای آزاد ! . با من در تمام زندگی ، اگر دنیا ما را می آزارد ، ما با هم خواهیم بود در قلبمان . میخواهم دنیا صدای گریه ام را بشنود . میخواهم بر بلندای سکوی خواستن ها بایستم و جاودانگی ام را فریاد بزنم ، آنچنان که گوشها نشنوندم ! و شاید اگر مجبور باشم بمیرم ، بمیرم ... اما میخواهم اگربازگشتی بود ، دیگر دیواری و دری و پنجره ای نباشد . میخواهم دیگر از زنجیر و فراق( حتی در معانی ) هم کلامی نباشد ... آری من خواهم مرد ! اما عشق هرگز نخواهد مرد . عشق دنیا را تغییر خواهد داد . و من بر میگردم و این بار تا وقتی که عشق مرا نابود کند ! دوستت خواهم داشت و چونانکه میدانم آن سرای ابدی من حضور توست ... چه ، با تو ، من خواهم شد و از هر مائی ! خواهم گریخت و میدانم که این سر آغاز یکی بودنمان است ... من ! ( به سان شمس : گفتم که مایی ما ما را زما جدا کرد ، گفتا که محو ما شو وآنگه ببین که مایی ! )... الهی عاقبت محمود گردان ... آمین


پنجشنبه يکم ارديبهشت 1384ساعت 1:35 محمد تاجیک
Comments-[ comments.]
Comments: Post a Comment


Weblogs I love to read:
  • خانم فاطی ترابی
  • دختر ارديبهشتي
  • سرزمين آفتاب
  • Perston
  • Ananita
  • فرنگوپوليس
  • خورشيد خانم
  • مسافر برکلي
  • صندوقخونه
  • خانم احمدنيا
  • من و بابک
  • دلتنگستان
  • غربتستان
  • سوسکی
  • دلشدگان
  • قاصدک
  • ساتگين
  • عاقلانه
  • آتشدان
  • شرمين
  • نيلگون
  • ناگهان
  • رهايي
  • آبنوس
  • کوچی
  • ساقي
  • ادمها
  • کوزه
  • نینا
  • Links:
  • mah-mag (Magazine of Art and Humanity)
  • Orkideh Behrouzan Poem
  • Free thoughts on Iran
  • Philosophy
  • 40cheragh
  • Maghalat
  • History
  • Photo blogs I like:
  • Dutch-photojournalism
  • Zohreh Soleimani
  • nocturnalimages
  • Rootoosh Bashi
  • Ami Vital
  • Sourena
  • Nader
  • Mim
  • Firends who update once in blue moon:
  • Only If YOU want
  • Nooshi va joojehayash
  • Chegoone zan shodam?
  • me and my taxi
  • Ali Mostashari
  • Kale khar
  • Neyzan
  • Daria
  • Hasti
  • Danial
  • Khoda
  • گل‌خونه
  • گوشه
  • This page is powered by Blogger. Isn't yours?